برای همهٔ کشته شدگان بدست رژیم و سپاه جنون و جنایات اسلامی منجمله بهقتلرسیدگان انقلاب ۱۴۰۱ و پرواز شماره ۷۵۲ هواپیمایی بینالمللی اوکراین. قطعاً این پرپرشدگان سریهای پایانی جنون و جنایات این رژیم اهریمنی هستند. زن، زندگی، آزادی، مرد، میهن، آبادی...
هرکس با هر باوری اگر خواهان پیروزی نیکیها بر پلیدیها باشد، تا زمانیکه در این راستا با اندیشه، گفتار و کردار نیک کوشا باشد یک مَزدیَسنائی است. من به مفهومی پی بردهام که بنا بر شناخت دریافتیام آن را «آدم محوری ایرانی» یا «The Iranic Humanism» مینامم.
مکتب هومانیزم در دورهٔ نوزائی اروپا مدون شد و طبق معمول، اروپائیان مایل بودند ریشههای آن را در کهنترین بخش قارّهٔ اروپا جستجو کنند و لذا به روایت گفتههایی از سقراط اشاره کردند. بعدها اروپائیان آزادمنشتر به گفتههایی از کونفوسیوس هم اشاره کردند.
اما سابقهٔ هومانیزم به قبل از این دو و به نخستین آموزگار نامی جهان یعنی زَرَتوسترا و گاتهایش برمیگردد و از این رهرو و با توجه به این که اروپائیان هم آریائی و آریا تلفظ باستانی عبارت «ایران» است لذا اروپائیان هم ایرانی محسوب میشوند و بنا براین، بینش دریافتی خودم را «آدم محوری ایرانی» میدانم.
در آدم محوری ایرانی آدمی از راه به خود آمدگی روی پای خود قرار دارد و احتیاج به هیچ دست آویزی ندارد. او با مدیریت ذهن خود تنها در تراز است و لذا بزرگتر از زندگی یا «پارسا» یا «اَبَر آدم» یا «خدآ» است.
بنابراین آدم محوری ایرانی برداشتی از هومانیزم است که از لحاظ خودشناسی و جهان بینی بر پایهٔ «بینش مَزدیَسنائی» استوار است اما همچنین از لحاظ اجتماعی-سیاسی پیرو «سوسیال دموکراسی» به عنوان «سرمایهداری آدم محورانه» یا «سرمایهداری مدرن» است.
سوسیال دموکراسی هم روشی است که توسط اروپائیان معرفی شده اما از آنجا که سابقهٔ چنین روشی در ایران حداقل به زمان مزدک برمیگردد و از طرفی اروپائیان هم آریائی و لذا ایرانیاند آنرا روشی ایرانی میدانم که پایهٔ دیگر آدم محوری ایرانی را شکل میدهد.