آدم محوری ایرانی

آدم محوری ایرانی

معرفی تئوری ریسمان ایرانی، حاصل از درهم تنیدگی رفاه درون و رفاه برون
آدم محوری ایرانی

آدم محوری ایرانی

معرفی تئوری ریسمان ایرانی، حاصل از درهم تنیدگی رفاه درون و رفاه برون

داستان ۲۹

اگر قرار باشد انسان به جایی برسد

اگر قرار باشد انسان به جایی برسد لازم است از توهمات تو در توی میمونی و لذا قلیان‌های ذهنی کنترل نشده و نا گهانی دست برداشته و در سادگی و با ذهنی تهی به تراز ذهنی دست یابد تا ابتدا آدم و نهایتاً اَبَر آدم گردد.



اعتیاد به بیماری

تعجب برانگیز است بعضی‌ها چه‌گونه دوام می‌آورند لحظه‌های پیاپی، روزها، ماه‌ها، سالها و حتی یک عمر خود را در بیماری نگه داشته، به جای علاج خود به آن دامن زده و شاخ و برگش هم بدهند. ذهن مدیریت نشده بیماری است، پریشانی است، هذیان و توهم زدگی است. بایستی فکرها و احساس‌ها را تجزیه تحلیل و ریشه‌یابی کرد و ویروس‌ها را با کمک تمرکز خنثی نمود. تمرکز چیز پیچیده و ‌سختی نیست. به سادگیه نگاه کردن است. نگاه متمرکز به هرچه در دید است و همزمان فراموش کردن فکر یا احساس ویروسی است. روی فکر و احساس تأمل که بشود، خودِ درون دانائیه انسان قادر خواهد بود ویروس‌های آن‌ها را تشخیص بدهد. منتها وقتی چریدن در بیماری به عادت تبدیل شد و تکرار شد غریزه می‌شود، مثل اعتیاد. آنوقت این ترک اعتیاد است که برای انسان مشکل می‌شود.



خوشا روزگاران در تراز بودن

خوشا روزگاران در تراز بودن. روزگارانی   که نهایت آدمیت در جریان است.



فرصت زندگی

وقتی خرد خوب کار کند زندگی فرصتی خواهد  بود که خاک بی‌جان به آن دست یافته تا با عُلُوْ به موجودی زنده و لذا با پیدا کردن امتیاز تحرک و تفکر مستقل، به عاملی خودکار در تکامل هستی و شتاب  در آن  تبدیل گردد. موهبتی استثنائی  که احتمال بوقوع  پیوستن و بار آمدن آن  شاید کوچک‌تر از یک در میلیاردها و در عین حال وابسته به یک دَم باشد. قدر این فرصتی که کوتاه و تنها یک بار است را بدانیم چرا که بعد از آن دوباره و تا به ابد به همان خاک بی جان  و بی اراده بدل شدن خواهد بود.



تلقین لذّت لقمه دور سر گرداندن

انسان هیچ راهی بجز تهی و هیچ بودن ندارد اما سیخونک و بدنبالش گرایشی غریب متداول است که لاس بزن و لفتش بده. به عبارت دیگر معمولاً نوعی لذّت در لقمه دور سر گرداندن به انسان‌ها تلقین می‌شود و انسان حیران هم که طبق تعریفش، هست که در دام تلقینات گرفتار شود.



کار را بایستی انجام داد

کار را بایستی انجام داد حتی اگر دوهزارو سیصد سال لقمه را در حیرانی دور سر گردانده باشیم.



عصر نوین

سال ۱۴۰۰ خورشیدی آغاز عصری نوین است. عصر شهریاری مردم جهت «رفاه درون و برون» به طریق مدرن و هومان. عصری که با بدعت گذاری شُور و رایزنی همگانی در سطحی بی‌سابقه و نوع نوینی از رهبری یعنی «همازوری جمعی» متمایز می‌شود.



ای مردم کِی می‌خواهید ظهور کنید

ای مردم ایران کِی می‌خواهید ظهور کنید؟ هر چه این امر را بیشتر به تعویق بیاندازید خودتان رنج بیشتری متحمل شده و بواسطهٔ خرابی‌های بیشتر مجبور خواهید بود زحمت‌های دوچندان  هم در راستای جبران بکشید‌.



به مصیبت فکر نکنیم، سمجانه به راه‌چاره و چگونگی همازوری اندیشه کنیم

به‌جای اینکه به مصیبت فکر کنیم، خود را عذاب دهیم و روزگار خود و نزدیکان‌مان را سیاه کنیم، لحظه‌ها، ساعات، روزها، سال‌ها و عمر خود را سمجانه صرف اندیشیدن به راه‌چاره و چگونگی همازوری کنیم. ما که در هر حال در تنگنا هستیم پس با عذاب دادن خود، بدون ثمر سیاه‌ترش نکنیم. برعکس در اندیشیدن به راه چاره می‌تواند ثمره و نور امیدی وجود داشته باشد. در پیشرو بودن فِلِش یک طرفه باش، جاری باش دوست من نه مرداب گندیده و روبه مرگ.



طریقت حرکت و جنبش

طریقت حرکت و جنبش انحصاراً فِلش یک‌طرفه بودن است. مابقی، خود راه بگویدت که چون باید رفت✌️




برای خدمت بایستی اول آدم شد

برای خدمت به مردم لازم است قبل از هر چیز از انسانیت به‌در آمد و آدم شد وگرنه سرخوردگی ناگذیر خواهد بود.



پارسا شدن

عزیز دل، ضعف در اعتماد به نفس به همان اندازه مخرب است که زیاده‌روی در آن. انسان به عنوان موجودی اندیشمند واقعاً قادر است عادات خود و حتی بالاتر از آن یعنی غرائز خود را تغییر دهد چرا که غرائز چیزی بیش از عادات تکرار شده نیستند. برای این کار تنها احتیاج است تمرین و تکرار کرد. این‌چنین است روش بزرگ‌تر از زندگی شدن، خدا با آنچه خ کوچک نامیده می‌شود شدن، «پارسا» شدن.



راه‌کار تمرین و تکرار

راه‌کار تمرین و تکرار هم چیزی جز لحظه‌ای تأمل بر ورودی ذهن یا به عبارت دیگر توجه و نظارت بر فکر و یا حس پدیدار گشته در ذهن و به تشخیص وجدان رد انواع ناخواسته و محکوم آن‌ها توسط تمرکز و البته سمجی در تکرار نیست. تمرکز ابزار نهایی این کار است و نبود آن، تنها موجب ریاضت شکست خورده و اسارت در پلیدی می‌گردد.


شمع روشن

شمع روشن، سوختن از خودش است، برای کسی یا چیزی نمی‌سوزد ولی بسیار محتمل است راه یکی را هم روشن ‌کند .



ما، همه صورتکانیم. جان، چیز دیگری است.

ما، همه صورتکانیم. جان، چیز دیگری است.