آدم محوری ایرانی

آدم محوری ایرانی

معرفی تئوری ریسمان ایرانی، حاصل از درهم تنیدگی رفاه درون و رفاه برون
آدم محوری ایرانی

آدم محوری ایرانی

معرفی تئوری ریسمان ایرانی، حاصل از درهم تنیدگی رفاه درون و رفاه برون

داستان ۱۸

همه چیز خداست و مقدس نیست

این فهم انسان‌ها است که می‌گوید این بالا است و آن پائین، این خوب است و آن بد. وگرنه همه یک چیز است، اهورا مزداست، «خ‌دا» است. اگر بدترین چیزها مقدس است، «خ‌دا» هم مقدس است.



خدای عوام، الله بخشی از «خ‌دای» بزرگ هستند

خدای عوام به عنوان توهمی خیالی در آسمان‌ها و محصول ذهنیت انسان، موجود است. همچنین است الله هم که به عنوان پدیده‌ای ذهنی یا خیالی از خرد خبیث یا اهریمن نشأت می‌گیرد. پدیده‌های ذهنی موجودند، هستند، بخشی از هستی-دارای-خرد بزرگ، اهو-را-مزدا، «خ‌دای» بزرگند، پس به عنوان بخشی از هستی، از همه چیز، از «خ‌دا»، اگر بتوانند روی پای خود بایستند و همچنین پیوسته توسعه و بهبود یابند خدا هستند و چون در ذهن انسان هستند می‌توانند بر رفتار او تأثیر گذاشته، از طریق او آفریدگار شوند، خلق نمایند. انسانی که آدم شده، خسروی خویش شده اما، می‌تواند متوجه ندای خرد سپنتا شده و آنچه را که نیک خوانده می‌شود بیافریند.



فرد مؤمن متوهم است

فرد مؤمن ایمان دارد هر اندیشه، گفتار و کردارش  پیوسته زیر مشاهده و نفوذ  یک نیروی قادر و مسلط بر او است. در مورد مسلمین این نیرو، جباری انتقامجو هم هست. بر این مبنا یک مؤمن متوهمی مفعول و ذلیل‌الشخصیت است. در حالی‌که همین مؤمن در حین این توهم، غافل از تلقیناتِ خرد خبیث، در هر اندیشه، گفتار و کردارش پیرو کورکورانهٔ  فشارِ تحمیلات خرد خبیث است و با این تصور که تسلیم نیرویی برتر است احساس قداست هم می‌کند.



انسان ذوب شده در کسی یا چیزی

انسانی که ذوب در کسی یا  چیزی شده باشد، حتی ایدهٔ یک خدا و یا حتی محتویات ذهن خودش، قبل از هر  چیز خودش و بعد آدمیت را فروخته و به یک سر سپرده  یا  مزدور  یا  نازل‌تر از مقام آدم آزاده سقوط کرده است چرا که ذهنش در تسخیر آن  چیزی است که در آن ذوب شده. آدم آزاده ذهنش آزاد و خالی مانند یک ظرف خالی  که آمادهٔ استفاده است، آمادهٔ  بهره‌ برداری  و  سازندگی  است.



چیزاللهی

انسان مذهبی، عاشق یا به هر طریق ذوب شده در کسی یا چیزی یعنی خودفروش، گول خوردهٔ یک بهانهٔ فریبنده، چیز اللهی، یعنی چیز، الله اوست و چون الله همان اهریمن یا خرد خبیث است چیزاللهی هم در حقیقت خودباخته و فریب خوردهٔ خرد خبیث یا برده و لِه شدهٔ اهریمن است.



برده‌داری مدنی

معقول به نظر می‌رسد برده‌داری مدنی، مبتنی بر خودفروشی ناشی از وادادگی بر اساس خواست جنسی یا به درصد کمتر سیر کردن شکم یا هردو بوده باشد. وگرنه در اسارت نگه داشتن انسان مستلزم نگه‌بانی و تعقیب دائمی وی در همه جا است، چیزی‌که نه عملی و نه اقتصادی به نظر می‌رسد. به عبارت دیگر برده شدن یک راه، یک انتخاب آگاهانه و آزادانهٔ انسان جهت ارضاء فوری و سادهٔ آنچه او نیاز خود می‌پنداشته بایستی بوده باشد.



انسان قابل فروش نیست

انسان قابل فروش نیست و اگر آنی مجبور به این کار شد پنجهٔ خونی‌اش ناگذیر خواهد بود. پلیدی بدون شک پلیدی بیشتر می‌آفریند. اگر پلیدی را در خودمان، در ذهنمان امحاء کنیم خود به خود نیکی را جایگزین آن کرده‌ایم چون نیکی هم نیکی بیشتر می‌آفریند.



دوطبقهٔ ۱۴۰۰ سالهٔ حکم اسلامی و حکم قلدر جنگل

بار آمدن خیلی‌ها بعد از ۱۴۰۰ سال دوطبقهٔ حکم (زور) اسلامی و حکم قلدر جنگل یا شیر و خورشیدی باعث می‌شود عادت نداشته باشند واقعیت را آنچنان که جاری می‌شود برداشت کنند و به جایش به زور حکم می‌کنند که مرغ فقط یک پا دارد و کسی حق یا امکان تغییر دیدگاه و رفتار را ندارد و آنچه که ایشان دربارهٔ کسی یا چیزی حکم می‌کنند و مهر می‌زنند با سمجی غیر قابل تغییر است. این یعنی تربیت جذمی و منجمد.



ساختار مردسالار دیگر اکثر مردان را خراب کرده است

ساختار مرد سالار حالا دیگر اکثر مردها را خراب و از لحاظ اخلاقی زائل کرده است چرا که ساختار مرد سالار در میان عیوب دیگر، جنس نر را برای اختیارداری مادر، خواهر، همسر و دختر خود تربیت می‌کند. چنین ذهنیتی بسیار به زحمت قادر خواهد بود به رأی، تصمیم و کلاً موجودیت دیگران بها دهد مگر اینکه زوری مردسالارانه‌تر از خودش این رعایت را به او تحمیل نماید یا قصه‌هایی توهمی-ارزشی با افزودن بر باد دماغش او را به اصطلاح خر نماید.



سر درد به درد سر اضافه کردن!

انسان اگر در اصرار بر یک پا داشتن مرغ سر خود را به در و دیوار نزند دیگر سر درد هم به درد سرش اضافه نخواهد شد! نقش مهر یک شخص در زمان هخامنشی که انسانی را ایستاده بر پشت یک شیر نمایش می‌دهد مهر یک فرد بوده نه نشان رسمی کشور. نشان الهام گرفته از قلدری درنده‌ترین حیوانات در جنگل که آیینه‌ای از جامعهٔ جنگلی ایران طی ۲۳۰۰ سال اخیر بعد از شورش اسکندر بوده و قلدرترین قلدرها را بالای سر رعیت سوار می‌کرده توسط ترک‌ها، صفویان باب شده است.



جامعهٔ جنگلی و شیر و خورشیدی

چند درصد مردم دلخوش  در صدر بودن مذهب و سرکوب دیگرانی که خطاکار و پست می‌شمارند به نام امنیت هستند ؟ آیا لیاقت چنین جامعهٔ جنگلی و شیر و خورشیدیی که قلدری و قلدرمأبی معبودشان است بیش از نابسامانی کنونی است؟ آیا ضعیفتر از این جوامع متفرق هم هست؟



سخت گیری داعش گونهٔ مذهب

فکر می‌کنید با وجود شرایط کنونی بیشتر جنبهٔ روحانی بودن مذهب مورد توجه مردم است یا سخت گیری داعش گونهٔ آن بر جنگلی و شیر و خورشیدی بودن جامعه؟ به عبارت دیگر امنیت مردم از همدیگر؟



شیخ و شاه شیروخورشیدی دو روی یک سکه‌اند

شیخ و شاه شیروخورشیدی دو روی یک سکه‌اند، قلدرجنگلی‌اند. یک جنگل درنده‌گان درست می‌کنند و خودشان را در جای‌گاه قلدر و درندهٔ نخست آن زورچپان و تحمیل می‌کنند.



اقتدارگرایی در کشورهای شیر و خورشیدی یا قلدر جنگلی

در کشورهایی مثل سوئد سیاست‌ مداری را که می‌خواهند در دیدگاه عموم محکوم کنند به اقتدارگرائی نسبت می‌دهند. در کشورهای شیر و خورشیدی یا قلدرجنگلیی مثل ایران و ترکیه به اصطلاح سیاستمداران، اقتدارگرائی خود را با صدایی بلندتر از همیشه جار می‌زنند تا کسب اعتبار کنند. آیا فرق، بین مردم آن‌ها ست که امنیت خود از یکدیگر را در اقتدار حکومت بالای سر خود می‌بینند یا فرق در حکومت‌ها است که یکی امنیت مردمش را از شهریاری دنبال می‌کند و دیگری حکومت خود را به مردمش دیکته می‌کند؟ یا فرق در هر دو با هم است؟



هم میهن شما تنها نیستین. با هرکسی تا به حال برخورد شده مصربوده مرغ فقط یک پا داره

هم میهن، شما تنها نیستین. یعنی با هرکسی تا به حال برخورد شده مصر بوده مرغ فقط یک پا داره. به هر جهت اگر انتظار تغییری را می‌کشیم قطعاً بایستی از خودمان شروع کنیم. مگر اینکه تغییر برای ما آنقدر دوردست جلوه می‌کنه که اصلاً نیت ما نیست و لذا با ادامهٔ اعتیاد به سوختن خود خوشیم و با آن احساس بزرگواری به ما دست می‌ده یعنی باد تو دماغ، که داریم کار مهمی صورت می‌دیم. بله به این سادگی‌ها نیست. اعتیاده. تو خونه.خوش باشین.