آدم محوری ایرانی

آدم محوری ایرانی

معرفی تئوری ریسمان ایرانی، حاصل از درهم تنیدگی رفاه درون و رفاه برون
آدم محوری ایرانی

آدم محوری ایرانی

معرفی تئوری ریسمان ایرانی، حاصل از درهم تنیدگی رفاه درون و رفاه برون

داستان ۰۳

خدا فقط یک فرض غیر ملموس در آسمان‌ها نیست

خدا فقط یک فرض غیر ملموس در آسمان‌ها نیست که برایش یقه چاک کرد تا از خوشی کیفور شد. هر چیزی که وجود دارد، چه ملموس و چه غیر ملموس با هم دیگر، یعنی هستی، آن «خ‌دای» بزرگ هستند. این یعنی انسان هم به عنوان جزعی از این «خ‌دا» خودش خدا است البته با آنچه ’ خ’ کوچک نامیده می‌شود. منتها فقط احتیاج دارد به خودش بیاید، خودآ بشود، آدم بشود تا متوجه این امر گردد. به خود آمدن یعنی خودش را از اسارت توهّمات آزاد کند و آزاده شود. این یعنی نیک اندیشه کند، یعنی دومین گام در شش گام امشاسپندان.



اِمشاسْپَندان

شش فُروزهٔ مِی‌نَوی به عنوان شش گاه یا گام در راستای تکامل هستی و اجزاء آن منجمله در راستای تکامل انسان به سوی اَبَر آدم تشخیص داده شده که با نام اِمشا-سْپَندان یا نیروهای-پیش برنده شناسائی شده‌اند. این  شش فُروزه عبارتند از: ۱) اَشا، ۲) وُهومَنَه، ۳) خِشْتَرا، ۴) آرمَئیتی، ۵) اهورْوَتات و ۶) اَمَره تات.



اَشا

۱) اَشا به معنی راستی و هماهنگی است. اَشا هنجار هستی است و اشاره به هارمونیی دارد که در رفتار پدیده‌ها در جهان هستی وجود دارد. جاری بودن این هارمونی عین راستی است. یکی از اصولی‌ترین این هنجارها، جنبش هستی به سوی تکامل  است تا کاستی‌های خود را رفع کند. اَشا در عین حال اشاره به جهان ایده‌آلی که هستی به سوی آن پیش می‌رود هم دارد. نخسین گام در این راه گزینش و پای‌بندی به راستی و در نتیجه هماهنگی با هنجار هستی در جنبش به سمت جلو است.



اَشا، اولین موضع، اولین گام، اولین گاه

پس اگر قصد کردیم با شروع از خود، نزدیک‌ترین بخش «خ‌دا» به خودمان در راه تکامل هستی، تکامل «خ‌دا»، قدم برداریم لازم داریم آگاه شویم در راه اَشا گام نهاده‌ایم، در راه تکامل به سوی صورتی ایده‌آل از «خ‌دا»، از هستی و مطابق با هارمونیی که در جریان بوده، هست و خواهد بود، اَشا، اولین موضع، اولین گام، اولین گاه در راه سرمنزل مقصود، آنچه برایش زنده‌ایم، هستیم.



وُهومَنَه

۲) وُهومَنَه به معنی اندیشهٔ نیک است. اندیشه خود ریشهٔ  هر کردار اعم از گفتار و رفتار است. او دومین گام در پیش‌ رَوی به سوی تکامل است. لازم است در این راستا از بردگی و دنباله‌روی کورکورانهٔ فکر خبیث و توهم دست برداشت و با نظارت و تأمل بر افکار، سبک سنگین‌شان کرد و تنها در صورت تأیید شدن‌شان توسط درون دانائی (وجدان)، آن‌ها را به عنوان اندیشهٔ نیک به کردار درآورد. وُهومَنَه همچنین اشاره به رزونانس اندیشهٔ نیک هستی با دریافت شخص دارد.



گام دومی که ما را در راه اَشا پیش می‌برد گاه «اندیشهٔ نیک» است

وقتی از هدف (اَشا) آگاه شدیم، نمای کلی راه مشخص می‌شود. در این صورت گام دومی که ما را در این راه پیش می‌برد گاه «اندیشهٔ نیک» است. اندیشه (یا حس، بخشاً به عنوان تابعی از اندیشه) تحت رزونانس فرّه‌وَشی خودش می‌آید و کمتر کار پایداری در مقابل آن از ما ساخته است. ولی ما می‌توانیم به انتخاب درون‌دانائیمان (وجدانمان) توجه خود را معطوف یک اندیشه (یا حس) بکنیم و یا اینکه با توسل به فن تمرکز و لذا عدم توجه به آن اندیشه (و یا حس) عجالتاً آن‌را خنثی نمائیم. با هر بار خنثی شدن، زور آن اندیشه (یا حس) برای دفعهٔ بعد تقلیل می‌یابد. این‌چنین و با انتخاب اندیشه (و حس) نیک، راه اَشائی به پیش می‌رود.



خِشْتَرا

۳) خِشْتَرا به معنای  چیرگی بر ذهن خود یا خسروی خود بودن است. خِشْتَرایی گام سوم به سوی تکامل می‌باشد. ذهن میز کاری در مغز است که در آنجا اندیشه و حس تلاقی می‌کنند. نخستین و مهمترین فرمانروائی که انسان می‌تواند بدست بیاورد و تبدیل به آدم شود چیرگی بر اندیشه و حس خود است که از راه تمرکز، توجه خود را به دور از توهمات و تحمیلات خرد خبیث هدایت کرده و آن‌ها را خنثی می‌نماید.  چیزی که به آزادی ذهنی یا آزاده‌گی آدم می‌انجامد.



 تکرار در گزینش اندیشهٔ نیک ما را به گام سوم (خِشْتَرایی) رهنمون می‌گرداند

تکرار در گزینش اندیشه (یا حس) نیک که مسلماً با نظارت بر ورودی ذهن امکان پذیر است ما را به گام سوم (خِشْتَرایی) رهنمون می‌گرداند. در این گاه، ارادهٔ ما که حالا دیگر پیرو اَشا شده است یا به عبارت دیگر ضمیر خودآگاه به همراهی درون‌دانائی ما (خسروی وجود ما) به واقع خسرو ذهن ما یعنی خسروی مرکز پردازش و گزینش ما نیز می‌گردد. این یعنی ما مسلط بر ذهنمان، بر خودمان می‌شویم، و این نخستین و مهم‌ترین خسرویی است که ما می‌توانیم و لازم داریم به آن نائل شویم.



آرمَئیتی

۴) آرمَئیتی یا آرامش که معنی صلح درونی می‌دهد. این  چهارمین گام به سوی تکامل زمانی دست می‌دهد که آدم سه گام قبلی را با پیروزی برداشته و به آزاده‌گی رسیده باشد. در آن زمان فروزهٔ آرامش و صلح از اندیشه و کردار موجود تراوش می‌کند.



اَهورْوَتات

۵) اهورْوَتات به معنی رسائی، رسیده شدن و تکامل است که گام پنجم تکامل است. در این گام آدم تبدیل به اَبَر آدم یا نهایت آدمیت شده است. همانطور که اشاره شد در هستی و منجمله زندگی و اجتماع کاستی‌ها و نقوصی وجود دارند که رفع آن‌ها و به تکامل رساندن آن‌ها فلسفهٔ وجودی آدم به عنوان همکار هستی یا اهورامزدا است. این مسیر با تکامل خود از انسان به اَبَر آدم شروع شده و در ادامه با توانایی و وسع بیشتری جهت به انجام رساندن فلسفهٔ وجودی آدمی به عنوان بازوی شتاب  دهندهٔ هستی در امر تکامل پی گیری می‌شود.



اَمَره ‌تات

۶)  اَمَره ‌تات یا بی مرگی و جاودانگی از خصوصیات هستی بوده و سرانجام نهایی گام‌های قبلی است. در مورد آدمی و بر اساس یافته‌های تا به امروز، این نوعی جاودانگی مِی‌نَوی یا ذهنی، به صورت یاد و اندیشهٔ نیک بعضی نامداران نزد ذهن بازماندگان می‌تواند باشد. اما از دیدگاه تئوری اگر مادّهٔ  تاریک که در حال حاضر برای آدمی ناملموس است هم از جنس اندیشه بوده یا این که منبع اندیشه در هستی و فرّه وَشی‌ آن باشد می‌تواند منبع اندیشمند  پشت بعضی جوانب تکامل موجودات زنده و همچنین منشأ اندیشهٔ  دریافت شده توسط ضمیر ناخودآگاه آدمی هم باشد. منبعی که به عنوان بخش ناشناس فرّه‌وَشی، دِئـنا یا درون دانایی آدم هم پس از تبدیل فیزیک آدم به مواد دیگر در طبیعت  به آن ملحق ‌شده و به جاودانگی مِی‌نَوی همگانی می‌رسد.