توجه حالتی از ضد ماده را تداعی میکند
توجه آدمی، حالتی از ضد ماده را میتواند تداعی کند چون وقتی توجه معطوف ورودی ذهن شد، به آن تأمل و رسیدگی شد، آدمی خود را پیدا کرده و همین نهایتاً موجب میشود از لحاظ «من» هیچ شود، مسئلهای حل شده گردد. خودِ آزادی و آزادگی.
اسارت بی چون و چرای خرد خبیث
تجربه نشان میدهد که تسلیم بی چون و چرا به عادات یا همان غرائض در بعضی انسانها آنقدر قوی بوده و ذهن ایشان را آنچنان تسخیر میکند که مسلط شدن ایشان بر این عادات یا غرائض برایشان امری غیر قابل دست یافتنی و محال مینماید. از آنجا که عادات و غرائضِ کنترل نشده میتوانند خودِ اهریمن یا خرد خبیث باشند که در مورد انسانها به احتمالی قریب به یقین چنین است، این اسارت در حقیقت یعنی به علت معلولیت ذهنی بردهٔ اهریمن بودن. اینگونه انسانها قادر نیستند یا نمیخواهند درک کنند که فاصلهٔ ایشان تا آدم شدن تنها به سادگیه توجه و هدایت توجه است.
هدایت یا رانندگی «توجه»
همه چیز، هدایت (رانندگیِ) «توجه» است. به عبارت دیگر تمرکز ذهن روی یک چیز (هدایت در مسیر مطلوب یا سپنتا) و دور کردن توجه از روی چیزهای دیگر (حذر کردن از پرتگاهها و موانع خبیث). این یعنی مدیریت ذهن یا طریقت آدم بودن. یعنی پارسا و خودآ بودن. یعنی خوشبختی و سعادت.
روی چه توجه و از چه حذر کنیم
اما روی چه چیز تمرکز یا توجه کنیم و از چه چیزها حذر کنیم یا توجهمان را از روی آنها دور کنیم؟ مسلم است که سعادت در توجه به راهکار ارائه شده توسط خرد سپنتا و دوری از تلقینات تحمیلی خرد خبیث است. از اینجا میتوان دریافت که خرد سپنتا راهکار خود را به آزادگی تنها ارائه میدهد ولی خرد خبیث منظور خود را به زور تحمیل میکند.
راهکار خرد سپنتا سبک و ظریف است
یک نشان دیگر راه کار ارائه شده توسط خرد سپنتا، سبک و ظریف بودن آن است. انسانی که توجه به ورودی ذهنش ندارد خیلی راحت از آن عبور میکند و این جور ارائهها بر او کمتر اثر میگذارند اما تلقینات تحمیلی خرد خبیث سنگین و با هیجانات فوقالعاده همراه است و به سادگی انسان ناوارد را گرفته و اسیر خود میسازد. به عبارت دیگر به هنگام ارائهٔ راهکار توسط خرد سپنتا انسان از تراز ذهنی و روانی خارج نمیشود در حالی که لازمهٔ اسارت در تلقینات تحمیلی خرد خبیث از دست دادن هرگونه تراز ذهنی و روانی است.
ارائهٔ راهکار توسط خرد سپنتا معمولاً به ندرت اتفاق میافتد
یک نشان دیگر این است که ارائهٔ راهکار توسط خرد سپنتا معمولاً به ندرت اتفاق میافتد چون خرد سپنتا بر این پایه استوار است که آدم آزاد، خردمند و لذا خودمختار بوده و صلاح خویش خسروان دانند. اما خرد خبیث که برده گیر است به طور دائم و پیوسته منظورات چندگانهٔ خود را به زور تحمیل میکند و برای نیل به مقاصد خود از هر دری هم وارد میشود و در نتیجه انسان ناوارد به سادگی بردهٔ او میشود.
نشان راهکار سپنتائی تعامل، صبر و تحمل است
دیگر نشان راهکار سپنتائی تعامل، صبر و تحمل است در حالی که تحمیلات خرد خبیث با عجله و شتاب همراه است تا فرصت اندیشیدن و تراز ذهنی و روانی از انسان سلب شده از آدمیت و آزادگی دور شده و به یک بردهٔ باربر ایدهآل برای خرد خبیث بدل شود.
آدم خردمند آگاه بر این است که همه چیز را نمیداند
آدم خردمند همیشه آگاه بر این است که همه چیز را نمیداند و همچنین بسیار محتمل است هرآنچه میداند میتوانند دستخوش بهروزرسانی و یا حتی دگرگونی گردند. پس دیگر محلی برای حکم و تحمیل و حتی اصرار برایش وجود ندارد. این است که خرد سپنتا منظور خود را تنها ارائه، تشخیص و بهکارگیری آن را به مخاطب خردمند واگذار مینماید.
خود پیدا کردن نه خود فراموش کردن
انسان به واسطهٔ مدیریت ذهن و با ابزار تمرکز خود را پیدا و آدم میشود نه اینکه خود را فراموش کند. او در حقیقت احتیاج به دست آویزهای ذهنی منجمله خود بزرگ بینی، غرور و یا ذوب شدن در سرابهای پنداری منجمله نشئهٔ عشق و یا شیفتگی در خود، در مادیات و در پول را فراموش کرده با ذهنی تهی و لذا تنها استواری بر خود یک موجود مِینَویِ زمان حال گشته، قابلیت مشاهدهٔ دریافتهای خرد سپنتا را پیدا میکند.
دست یازیدن به مرجعی نهایی و دم دست
وقتی که از راه تأمل و تمرکز همهٔ توهمها فرو ریختند شاخصی دست میدهد که خود خود آدم است، شاخصی آشنا و سابقه دار که با به جا آوردنش اطمینان خاطری اصیل در دست یازیدن به مرجعی نهایی و دم دست جهت تشخیص ادامهٔ راه و تصمیم گیری پدیدار میشود. تضمینی در ورود به سرمنزل مقصود.