تمرکز ذهنی و پراکندگی ذهنی
انسان یا میتواند ذهناً متمرکز و تهی باشد یا ذهناً پراکنده و در فکر و خیال هرز بگردد. تشویش و ناثباتی عارضهٔ مستقیم فکر و خیال و پراکندگی ذهنی است و آرامش و ثبات نتیجهٔ تمرکز ذهنی است. پس هروقت احساس تشویش و ناثباتی زیر پوست فرد خزید بایستی فوراً به یاد آورد که ذهنش توسط نفوذ خرد خبیث پراکنده شده و لازم دارد تنها تمرکز کند تا رفته رفته ذهنش تهی شود و تراز خود را بدست آورد. ابزار خرد خبیث برای خزیدن زیر پوست انسان، توهم یا فکر و خیال هرز است و ابزار ضد آن هم به سادگی، تمرکز است.
توجه
تمرکز یعنی به آنچه خیالات میکنی «توجه» نکن، به آنچه به چشم میبینی «توجه» کن. به آنچه خیال میکنی حس میشود «توجه» نکن، ببین واقعاً چه چیز ی حس میشود.
کنترل فکر
در صورتی که قرار نباشد به ذهن فشار وارد آید، کنترل مستقیم فکر اگر غیر ممکن نباشد کار سادهای هم نیست چون فکر اتوماتیکوار خودش میآید. به جای آن لازم است «توجه» خود را کنترل کرد تا در اصل «ذهن» به کنترل در بیاید. همه چیز سر توجه است. به هر فکر و احساسی نباید توجه کرد و لازم است در مقابل فکر و حسی که خرد آن را نمیپسندد تمرکز کرد. تمرکز هم یعنی توجه را به آن فکر یا حس نا مطلوب معطوف نکرد. به جایش به هرآنچه دیده میشود توجه کرد یا کتاب خواند یا به هر روشی که راه دست انسان است، توجه را معطوف چیز تحریک برانگیز دیگری کرد. بدین ترتیب و به مرور زمان افکار نامطلوب هم کمتر به سراغ انسان میآیند.
بدست گرفتن حال
به جای بازیچهٔ حال خود و لذا آزردهٔ روانی بودن ، با تمرکز واقعاً میتوان حال خود را بدست گرفت و در نتیجه در تراز ذهنی و روانی به سر برد.
هدف
هدف رهایی و آزادی از غل و زنجیر حال و احوال است، مسلط بر حال و احوال خود بودن است، بزرگتر از حال و احوال خود شدن، بزرگتر از زندگی شدن، پارسائی، خدایی است.
استقلال از توهم
هرگز حال خود را نباید وابسته به فکر و یا بدتر از آن وابسته به خیالات کرد. به جای آن لازم است از طریق تمرکز یا هدایتِ توجه به چیز دیگری، تلاش کرد تنها در تراز و از نظر ذهنی بیبار بود. یک تکنیک بسیار ساده، عملی و دَمِ دست برای هدایت توجه، جمع کردن حواس در هر آنچه با چشم دیده میشود است.
آزردگی روانی
کسانی که عادت کردهاند خود را وِل کنند و ادارهٔ ذهن خود را به دست ضمیر ناخودآگاهشان رها سازند ذهنشان از لحاظ ثبات، حالت گاز را پیدا میکند و لذا به سادگی از تراز خارج شده و حتماً به آزردگی روانی دچار میشوند. تعبیر این ناتراز بودن به «تنهایی» یا هر بهانهٔ دیگر تنها ناشی از گمراهی و فاش کنندهٔ نا-دانی و عامیت است.