آدم محوری ایرانی

آدم محوری ایرانی

معرفی تئوری ریسمان ایرانی، حاصل از درهم تنیدگی رفاه درون و رفاه برون
آدم محوری ایرانی

آدم محوری ایرانی

معرفی تئوری ریسمان ایرانی، حاصل از درهم تنیدگی رفاه درون و رفاه برون

داستان ۱۲

توهم غریق بودن

انسانی  که توهم ورش داشته یک غریق است بی جهت دست و پا می‌زند و به هر چیزی چنگ می‌اندازد. بدین ترتیب احتمال غرق شدن او هم زیاد است. در صورتی که اگر تنها روی آب به آرامی دراز بکشد، شناور باقی خواهد ماند.



ذهن تسخیر شده توهم غریق دارد

انسانی هم که اجازه داده فکری و یا احساسی ذهن او را تسخیر کند (او را بگیرد) توهم غریق بودن دارد و می‌پندارد تمامی جهان همان حال است در صورتی‌که اگر آرام بگیرد و همانند راننده‌ای که وسیلهٔ خود را هدایت می‌کند، توجه خود را هدایت کند ترازش را از دست نخواهد داد و خردمندانه ذهنش و لذا حالش و زندگی‌اش را مدیریت خواهد کرد.



خرد که خوب کار نکند جان در عذاب است

رنج و اندوه یا خشونت و عصبانیت از ناآگاهی و عدم تراز ذهنی ریشه می‌گیرند. کسی که آگاه  است بر ذهنش مسلط است و لذا هرگز دچار رنج و یا خشونت نمی‌شود. از قدیم گفته‌اند خرد که خوب کار نکند جان در عذاب است. تلاش کردن و هزینه دادن برای هر هدف خوبی تشویق کننده و ارضاء کننده است نه مایهٔ   رنج کشیدن. رنج کشیدن ارزشی است توهمی که تربیت ادیان سامی به انسان‌ها تلقین کرده‌اند.



ریاضت

انسان که تسلط بر ذهنش را یاد نگرفته برای مقابله با بخارات معدوی‌اش مجبور است ریاضت بکشد و تا زمانی که هنوز مدیریت ذهنش توسط تمرکز را فرا نگرفته ریاضتِ تنها دیر یا زود فقط منتج به زده‌گی و لذا لوث شدن کل قضیه می‌گردد.



فغان کنندگان از فراوانی گرگ‌ها

فغان کنندگان از فراوانی گرگ‌ها اگر اندکی روی این پریشانیه تلقینی تأمل کرده و کلاه خود را قاضی کنند درخواهند یافت که از «توهم» فراوانی گرگ، از آسیاب‌های بادی پیوسته لرزه بر اندام خود می‌اندازند. آن‌ها در اصل عادت کرده‌اند از حرف، از ژست و ادا، از باد هوا در عذاب باشند وگرنه اگر پول خود را در کیف‌شان و کیف‌شان را در جیب بغل‌شان نگه‌داری کنند احتمال خیلی کمتر از یک در میلیون وجود دارد که جیب‌بری پیدا شود و کیف ایشان را از جیب بغل‌شان کش برود. آن‌ها از هرز رفتن قوّهٔ تجسم خود، از توهم مزمن، این بیماری انسان رنج می‌برند. حفظ تراز خصلتی آدم‌گونه است.



حرف، ژست و ادا

حرف، ژست و ادا باد هوا بوده، محصولات گازهای معدوی هستند. توجه و اهمیت دادن به آن‌ها که نشانی از خامی و تنگی دید است باعث می‌شود ثبات ذهنی و حال انسان هم ثباتی گازگونه  داشته باشند و این متأثر شدن از ادا و حرف خود اثبات کاستی خرد است.



وابستگی به حرف، ژست و ادا

هرچه رشد ذهنی کمتر و دید محدودتر، وابستگی به حرف، ژست و ادا بیشتر.



با حیا و گذشت به هم بنگریم و برخورد نمائیم

محتویات ذهن، فکر و حس، خودشان به ذهن وارد می‌شوند و بسته به این‌که چقدر به آن‌ها توجه کنیم برای آن‌زمان خاص هم در ذهن باقی می‌مانند. هر محتویاتی می‌تواند حالتی، ژستی یا ادایی را در ظاهر ما تحریک کند. کسی که چنین شخصی را مشاهده می‌کند تنها می‌تواند گمانه بزند چه در ذهن آن شخص می‌گذرد ولی خود شخص مشاهده کننده هم عوالم خود را در ذهن دارد و کم‌تر ممکن است عوالم هر دو طرف یکی باشد. درثانی هر شخصی تا چه حد یک ورودی ذهنش را درجا می‌پذیرد و به آن توجه دارد راهم نمی‌شود همیشه به یقین قضاوت کرد چون ذهن همگان باردار است. مهم‌تر از همه آن‌که برخورد ثانوی هر شخص با آن‌چه به ذهنش رسیده بود هم امری باز کمتر قابل گمانه است و در برخوردهای ناشناس عملاً امکانش ضعیف است. پس تمامی قضاوت خود را بر ژست، ادا و حتی حرف آنی استوار نکنیم و با حیا  و گذشت به هم بنگریم و برخورد نمائیم. این طریقت جوان‌مردی و امان دادن به یک‌دیگر است.



کتاب گرفتگی

به حکم شکل  کتاب داشتن کتاب خواندن بیشتر فسفر مغز انسان را می‌سوزاند و باعث می‌گردد مثل بعضی‌ها مشاعرش خوب کار نکند. نمونه‌اش ملاها و شبه ملاهایی که دود شمع خورده‌اند مخشان را با مزخرفات و آشغال پر کرده‌اند و حالا هم غیر از مزخرفات، آشغال و نااطلاعات چیز دیگری تحویل نمی‌دهند.