روزی که تلاش میشود جانداران از خوردن یکدیگر بازداری کنند
آیا عملی خواهد بود آن روزی که بتوانیم گوشت و گیاه مصنوعی و غیر زنده را در آزمایشگاههای خویش کشت کنیم و بدینوسیله تلاش کنیم جانداران را از خوردن یکدیگر باز داریم؟
هستی، ناهستی و هیچ
در گاتها از زندگی و نازندگی سخن رفته است. اگر ما این دو را به هستی و ناهستی پرورش دهیم میتوان نتیجهگیری کرد هستی وجود داشتن و ناهستی وجود نداشتن است و از به هم رسیدن این دو هیچ پدید میآید. هیچ نه هستی است و نه ناهستی. در عین حال هم هستی است و هم ناهستی. هیچ، نوعی خلأ است که طی آن تفرق بین هستی و ناهستی ازمیان رفته و تراز نهایی دست داده است. پس هستی و ناهستی دو حالت ضد همی هستند که اگر امکان ملحق شدنشان وجود داشته باشد تنها حالت ممکن یعنی هیچ رخ میدهد. از طرف دیگر میتوان نتیجه گرفت ناهستی و هیچ، عدم نیستند.
تبیین هستی و ناهستی
هستی تعریفاً وجود دارد و ناهستی نه. ناهستی به عنوان یک ضدیت کامل با هستی بیشتر شبیه یک شرط است. توضیح ناهستی در شباهتی که با سایه دارد بیشتر تبیین پذیر است. سایه با نبود نور بواسطهٔ نوعی مانع در برابر همان نور توضیح داده میشود و ناهستی هم با نبود هستی قابل تصور است منتها با این تفاوت که ناهستی با ایجاد نوعی فاصله بین هستی و هیچ مانع هیچ شدن خود و هستی میگردد. به عبارت دیگر ناهستی نوعی فاصلهٔ بین هستی و هیچ است که در عین حال ناهستی است.
ماده، پاد ماده و مادهٔ تاریک
با توجه به اینکه انرژی حالتی از ماده تعریف شده، اگر سه بخش در هستی وجود داشته باشند آیا ممکن است یکی با ماده، یکی با پاد ماده و دیگری با مادهٔ تاریک نمایندگی شوند؟ آیا ممکن است ماده پس از یک مهبانگ بوجود آمده باشد و لذا زمانی هم به عدم خواهد پیوست یا اینکه ماده هم در مسیری از مهبانگها و عدمها در تناوب است و لذا آنهم مثل مادهٔ تاریک ازلی است؟ آیا همین بخش مادهٔ تاریک که به علت بیبار بودن، خودش پاد مادهٔ خودش هم هست میتواند منشأ جهان مِینَوی یا ذهنیت یعنی منشأ مجموعه اندیشه و حس باشد؟ شاید این جهان مِینَوی یک زمینه است که به دلیلی مهبانگی در آن روی داده که به نوبهٔ خود موجب شکافی در زمینه ٔ مذکور شده و به عنوان یک واکنش، پاد ماده از این شکاف بیرون جهیده و آنچه در این شکاف باقی مانده ماده است.
آدمی اندیشمند و لذا به اندازهٔ کافی خودمختار و آزاده جهت انتخاب راه خود است
آدمی اند یشمند و لذا به اندازهٔ کافی خودمختار و آزاده جهت انتخاب راه خود است. فراتر از این و با توجه به عصر اطلاعات هر آدمی خود راه و آئین خود را تشخیص داده، بنا ساخته و دنبال میکند. هیچ اجباری هم در قبول ایده یا آئینی وجود ندارد که با بهانهٔ گناه و ثواب یا بهشت و جهنم سعی در تحمیل آن باشد.
خرد
خرد مشخصاً هم ذاتی است و هم اکتسابی چرا که دو بخش کلی در آن قابل تمیز هستند. ۱) درون دانائی یا دئنا یا وجدان که ذاتی است. ۲) اطلاعات که از راه اندیشه و تجربه اکتسابی هستند. واضح است که تمرین و تکرار در بهکار گیری خرد هم موجب پیدایش عادتِ ورزیدگی و حضور ذهن در استفاده از آن شده، با تکرار عادت به یک غریزه بدل میگردد. از همینجا میتوان تأیید کرد، از آنجا که خرد هم عملکرد را محصور به اندیشه و کردار خردمندانه مینماید، همان عقل آراسته شده به اطلاعاتِ خصوصاً از نوع اخلاقیات است.
دانش، فلسفه و مذهب
دانش دانستنی نقد و فلسفه نوع نسیهاش است و هر دو خود را به روز میکنند. اما مذهب ذبالههای اطلاعاتی را که دانش و فلسفه کهنه کرده و دور انداختهاند، به واسطهٔ ابزار ایمان اندوخته میکند.
شناسائی آئین زَرَتوسترائی گاتهایی
شناسائی بینش مَز دِیَسنی گاتهایی و تفکیک آن از مذهب زرتشتیِ بدعت ساسانیان، تنها یک ژست شیک ملی برای گزینه سازی در مقابل دیگر مذاهب نیست بلکه حقیقتی است لازم در راستای کسب دانش نهایی خودشناسی و جهان بینیی واقعیت گرا و منطقی که دروازهٔ اصالت و حقانیت فرهنگ ایرانی را به روی جستجوگر میگشاید.