آدم عامل رفع نقائص و کاستیها بوده و منبع لطف و کرم است
اگر به توهّمات عامیانه مبنی بر اینکه یک خدای خیالی به عنوان منبع لطف و کرم باید بخواهد و درست کند بیاعتنا شویم و به جای آن به مشاهدات و یافتههای علمی- تجربی توجه کنیم درخواهیم یافت این هستی و طبیعت هستند که خودکار و ذاتی، رفع نقائص و کاستیهای خود را طی پروسهٔ تکامل، ظرف بازههای زمانیی در حد و اندازهٔ صدهاهزار و میلیونها سال به انجام میرسانند. اما در مورد چارهٔ کوتاه مدتتر و ملموس برای انسان این آدم به عنوان بازوی شتابدهندهٔ تکامل هستی و طبیعت است که عامل رفع نقائص و کاستیها بوده و بنابراین اوست که منبع لطف و کرم است. وگرنه انسان که بیمار توهّمات و به همین خاطر معلول ذهن خود است.
توکل به خود توکل به خدا است و به غیر از «خدا» نیست
با توجه به روند چند صد هزار- و چند میلیون سالهٔ تکاملی هستی معقولتر به نظر میرسد توکل به جای «خدا» به آدمها باشد. اما با توجه به شرایط جنگلی کنونی، معقولترین، شروع از دَمِ دستترین آدمها یعنی اتکا به خود است اگر انسان آدم شده باشد. پس بنا بر تعریف «خدا» و خدا، لازم است توکل به خدا ، به خود باشد که در این صورت به غیر از «خدا» نخواهد بود.
هستی ملموس و واقعی خودمختار است و شامل عوامل طبیعی و آدم هم میشود
اگر قرار باشد یک نیروی خیالی و ماورألطبیعه به غیر از هستیی که شامل طبیعت و آدم هم میشود در انجام امور دخالت داشته باشد چه دلیلی وجود دارد که آن نیروی خیالی به نیروی خیالی برتر دیگری وابسته نباشد؟ اگر هم آن نیروی خیالی و خارجی اولیه خودمختار است چه دلیلی وجود دارد که هستی ملموس و واقعی فاقد این خودمختاری است؟ اگر یک سنگ در هستی خود به خود تکان نمیخورد همان هستی شامل بارانی که سیل میشود و آن سنگ را جا به جا میکند یا آدمی که آن سنگ را برمیدارد هم میشود.
هستی قطعاً دارای خردی بزرگ است که تنها محدود به خرد آدمیان نیست
هستی قطعاً دارای خردی بزرگ است چون نشانههایی از طراحی در تکامل یا تصمیمگیری قبلی را در آن میتوان یافت و طراحی خود نشان هوشمندی و هوشمندی خود نشان وجود خرد است. این خرد نمیتواند تنها محدود به خرد آدمیان باشد چون قدمت وجود آدمی خیلی متأخر است و تنها هم میتواند به محدودهٔ کرهٔ زمین قابل تصور باشد در حالیکه آن نشانههای طراحی به قبل از وجود آدمیان و به فراتر از زمین خودمان هم برمیگردند. یک دیدگاه بینش مَزدیَسنی حاکی از این است که خرد آدمی هم تنها مختص فعالیت مغز خودش نیست بلکه حاصل رزونانس با خردی کل شامل خرد دیگر موجودات زنده و فرای آن هم هست.
عقل هیچ انسانی ناقص نیست
عقل هیچ انسانی ناقص نیست. عقل ابزاری است که همگان به آن مجهزند. منتها هر چقدر زیست بومی که انسان در آن پرورش مییابد محدودتر و بسته تر باشد و یا معیشت و امنیتش در کنترل خودش نباشد، به اصطلاح کمتر روی پای خودش است و لذا موارد بهکار گیری و تمرین عقل هم میتواند محدودتر شده و نهایتاً باعث شود خرد و ذهن به خوبی شکل نگرفته و کاملاً توسعه نیافته باشد. بنابراین کمتر هم امکان دارد مدیریت ذهنش را به عهده بگیرد. شرایطی که موجب میشوند بیشتر در مرحلهٔ انسان بودن گیر کرده و هنوز آدم و مسلماً اَبَر آدم نشده باشد.
زن برای کنج خانه پیش بچههایش درست شده
خوب یک عده معتقد هستند زن برای کنج خانه پیش بچههایش درست شده. اینان کارشان تمام است و هیچوقت هم موردی نبودند که بشود رویشان حسابی غیر از رخوت و ارتجاع باز کرد. ولی نسل جدیدی در راه است متفاوت و پروردهٔ دهه شصتیها. دیدیم این چند وقت چگونه حساب زور را رسیدند، چیزی که نهتنها به مخیلهٔ نسل مرتجع راه پیدا نمیکرده بلکه تا حدودی ضدّش هم هستند. کار را اگر نسل خیزش ۱۴۰۱ تمام نکند قطعاً دستپروردههایش به انجام میرسانند.
دکان ملایان و دکان بانوان
تجربه نشان داده که مذهب دکان، تخصص و ذهنیت نوع ملا و سکس دکان، تخصص و ذهنیت بانوان نوع مدرن است. این است که چون کالایی که ملاها عرضه میکنند عموماً مربوط به مذهب بوده لذا بیشتر کارپردازان دکان مذهب هم میشوند و بانوان مدرن چون کالایی که عرضه میکنند بیشتر حول و حوش سکس میگردد لذا بیشتر کارپردازان دکان سکس هم میشوند. این دو گروه رقیب کمتر تحمل وجود یکدیگر را دارند.
ریشهٔ دعوای بین بانوان و ملاها
ریشهٔ دعوای بین بانوان و ملاها بر سر جیب مردان است که کدام یک آن را به انحصار خود درآورد. بانوان با عرضهٔ خدمات جنسی و احتمالاً خانهداری اما ملاها با عرضهٔ باد هوا و خرافات. بدین ترتیب بانوان احساس زن بودن و مادری خود را ارضاء میکنند و ملاها احساس همجنسگرایی و یونانیت خود را.
ایثارگری نزد بانوان
رأفت و عطوفت قطعاً هم در میان بانوان و هم در میان آقایان یافت میشود اما ایثار و آنهم از دل و جان، خصلتی است که بانوان عموماً بیشتر به آن پایـبند بوده به طوری که این امر نزد مادران بسیار پیش پا افتاده و مبر هن است.
شهدای زنده
مادران با باردار شدن، به شهدای زندهای بدل میشوند که طی حدود نه ماه متداوم، تا مرز مرگ زجرآور پیش رفته ولی خوشبختانه بخش اعظمشان زنده مانده اما تا انتهای عمرشان خود را بیوقفه نثار مخلوقات خود مینمایند.
مشغولیت ذهنی محبت
طبیعتِ بیشتر نوع اکتسابیِ بانوان عادت به مشغولیت ذهنی در زمینهٔ محبّت جهت اعمال و توقع متقابل آن دارد. مسلماً این برای دیگران مطلوب و ستودنی است اما از نقطه نظر حقوق شخصی، پاسداری و استواری بر خود قطعاً مسئله برانگیز و لایق انتقاد صمیمانه است. یادآوری میکنم انواع اکتسابی رفتارها، یک عادت و قابل اصلاح بوده ضمن اینکه هر رفتاری که از تراز خارج است احتیاج به اصلاح هم دارد.
انسانهای سناً بالغی که روی ابرها در عالم هپروت سیر میکنند
انسانهای سناً بالغی که عادت دارند همهٔ فکر و ذکرشان حول این اسارت ذهنی، این توهم بگردد که چقدر دوست داشتنی بودهاند، هستند و چه کنند که دوست داشتنی باشند معمولاً روی ابرها، در عالم هپروت سیر میکنند و در برابر درک دنیای واقعیت بیش از انسانهای معمول احساس عجز دارند. التماس من یکی این است که این گونه انسانها تا زمانیکه در عادات اینچنینی خود تجدید نظر نکردهاند، چون دلشان میخواهد قاضی امور من یکی نباشند!!!
تجارت خر
بانوان ایرانی اگر واقعاً از شهروندی درجه چندم به تنگ آمدهاند لازم دارند در درجهٔ نخست با ایستادن روی پای خود و باور به استقلال شخصی دست از تجارت خر بکشند تا در حین تجارتشان لگد هم دریافت نکنند.
مادر و پدر موجوداتی استثنائی هستند
مادر و پدر موجوداتی استثنائی هستند چون از زمانیکه فرزند پدید میآورند پیوسته تمرین و عمل به ایثار کرده و دیگر خودشان را در صدر لیست ضروریات خود قرار نمیدهند. کار مادر به عنوان مرکز آسیبپذیر این کانون دشوارتر هم هست چرا که او ناگذیر میشود دست و بال خود را با شرایط انسانی و عاطفی شدیدتری هم محصور نماید. برزخ ناچاری که موجب ریاضت بیشتر و آسیبپذیری بیشتر او میگردد. بنابراین اگر قائل به وجود شخصی به عنوان روحانی باشیم، مادر اولین برگزیدهٔ شایستهٔ آن خواهد بود.
روحانیونِ بینش آدم محوری ایرانی
توصیه میشود کارگذاران یا به عبارت دیگر روحانیونِ بینش آدم محوری ایرانی از بین مادرانی که حداقل یک فرزند آفریده، با موفقیت به سن قانونی رسانده و به شایستگی تربیت کردهاند همچنین به تازگی دارای مسئولیت نوزاد جدیدی نیز نشدهاند انتخاب شده و پس از گذراندن دورهٔ آموزشی مخصوص به عنوان مشاور رفاه درون و رفاه برون انسانها، هدایت آنها را در آدم و اَبَر آدم شدن به عهده گیرند.