در زمان هخامنشی نیروهای نظامی هلنی بخش قابل توجهی از ارتش هخامنشی بوده و آنچه که یونان نام گرفته، یک ساتراپی از شهریاری هخامنشی قلمداد میشده است.
شورش اسکندر بر علیه دستگاه هخامنشی آدم را یاد تسلط غزنویان بر سامانیان میاندازد که چگونه غزنویان در دستگاه نظامی سامانی نفوذ پیدا کرده و با وجود اینکه از مزدوران سامانیان به حساب میآمدند بالاخره خود سامانیان را هم کنار زدند. هلنیها هم کم و بیش همین رابطه را با هخامنشیان داشتهاند با این تفاوت که غزنویها از آنچه تبار ترک نامیده شده محسوب شده ولی هلنیها هم آریایی بودهاند.
هلنیها برای اشکانیان بیگانه نبودند، همچنانکه برای هخامنشیان هم نبودند و به عنوان آریائیان ساکن در بخش دیگری از قلمروی ایران آن زمان، هممیهن محسوب میشدند. منتها پارتها از شمال شرق این خطه، ساسانیها از جنوب غربی خطهٔ ایران و هلنیها هم از شمال غرب همین خطه بودند.
با بوجود آمدن دولت روم و سپس تمرکز طلبی شهریاری ساسانی، هلنیها بیشتر و بیشتر بیگانه محسوب شدند و این احتمالاً یک سیاست ساسانی در رقابت با روم بوده که بعد از رنوسانس اروپا و سیاست روی پای خود ایستادن ایشان، این قطب مسیحی در خلأ ایرانی اسلام زده، بنیانی مجزا و هلنی برای قارهٔ خود ابداع و اختراع کرد.