آدم محوری ایرانی

آدم محوری ایرانی

معرفی تئوری ریسمان ایرانی، حاصل از درهم تنیدگی رفاه درون و رفاه برون
آدم محوری ایرانی

آدم محوری ایرانی

معرفی تئوری ریسمان ایرانی، حاصل از درهم تنیدگی رفاه درون و رفاه برون

داستان ۰۹

خشونت، تبعیض و دگرباشی جنسی

«خشونت» و انواع آن مثل «تبعیض» بر مبنای مثلاً جنسیت، باور و یا دگرباشی جنسی یک  چیز است و خود مثلاً «دگرباشی جنسی» چیزی دیگر. زمانی که با خشونت و یا تبعیض‌های نامبرده مخالفت می‌شود لزوماً به معنای تأیید دگرباشی جنسی نمی‌تواند باشد. مثلاً آدم می‌تواند دگرباشی یا اصولاً هرگونه گرایشات جنسی را امری ذهنی و سیال و نه لزوماً احتیاجی حک شده بر سنگ بداند و بنابراین دگرباشی جنسی را به عنوان یک توهم، مسئله‌ای انحرافی دانسته و لذا با تشویق و تبلیغ آن مخالف هم باشد اما همزمان با حمایت قانونی از هر کسی که ممکن است در معرض انواع خشونت و منجمله تبعیض‌های فوق قرار بگیرد موافق باشد.



هوشمندی و خودمختاری

انسان به عنوان موجودی اندیشمند به طور وسیعی خودمختار هم هست و لذا چرا آزاد نباشد تا مرز رعایت حقوق دیگر موجودات زنده، انحرافاتی را که در چهارچوب قانون  پیش‌بینی شده باشند را هم با مد نظر قرار دادن انحرافی بودنشان جهت اسیر نگشتن در آن‌ها به طور خصوصی و محترمانه تجربه نماید؟



تخیلات جنسی

مفروض کردن تخیلات جنسی به عنوان نیازهای جنسی عموماً نوعی خامی است چرا که آن‌ها اغلب تنها فکرهایی تلقینی،  پشتیبانی شده توسط حس‌های تلقینی هستند  که با توجه به زمینهٔ فردی، از طرف خرد خبیث به صورت توهمات ذهنی اعمال شده‌اند لذا هیچ ضمانتی نیست که اگر انسان در واقعیت نیز با آن صحنه‌ها روبرو شود همان تمایلات را هم پیدا ‌می‌کند. با یستی هوشیار بود تا گول نخورد و چشم بسته در دام‌های خرد خبیث گرفتار نشد.



گرایشات جنسی امری ذهنی و سیال هستند

چند و چون تمایلات جنسی قطعاً لازم است توسط مجمعی از متخصصین امر و در تماس با مردم بررسی شده ، در بازه‌های زمانی لازم نیز  به ‌روز گردند. اما تئوریی در این زمینه هست که می‌گوید اصولاً هرگونه گرایشات جنسی امری ذهنی و سیال و نه لزوماً احتیاجی حک شده بر سنگ هستند.



هر انسانی با تمرین و تکرار می‌تواند متمایل به هر گرایشاتی گردد

بنابر این تئوری هر انسانی اعم از زن یا مرد با تمرین و تکرار می‌تواند متمایل به گرایشات هر جنسی یا هر عادت دیگری و یا به مرور ترک آن‌ها هم گردد. بنا بر همین تئوری اگر تمایلات جنسی را به دو دورهٔ زیر پنجاه سال و بالای پنجاه سال تقسیم کنیم، این تمایلات طی دورهٔ اول از یک طرف بسیار نو و لذا تأثیر گذار و از طرف دیگر تجربه و رشد ذهنی هم کمتر بوده و بنابراین قویاً می‌توانند فرد را مسخر گردانند.



ازدواج

ازدواج یعنی هم‌زیستی دو انسان از جنس متفاوت که به‌دنیا آوردن حداقل یک انسان سوم بیانجامد و بس. مابقی همزیستی‌ها، مشارکت، زندگی مشترک نام دارند و تا زمانی که در محدودهٔ سنین قانونی صورت می‌پذیرند تنها به خود شرکاء مربوط هستند. شرایط مندرج در قرارداد مشارکت همانند ازدواج لازم است تأیید شدهٔ دادگاهی قانونی باشد تا آن مشارکت هم قانونی محسوب شود.



حق سقط جنین

هیچ کس، هیچ کس، حتی «خ‌دا» حق آن‌ را ندارد که به جای یک زن تصمیم بگیرد آیا او می‌خواهد با تولد یک بچه به استقبال خطر مرگی زجرآور برود یا نه. این تصمیمی است نهایت شخصی که تنها به خود او مربوط می‌شود. در ثانی گران‌قدری یک آدم به رشد ذهنی او وابسته است و نرخ ارزش ذهن یک آدم بالغ که زندگیی را تجربه کرده و دانش‌ها فرا گرفته از نرخ یک جنین متولد نشده و شکل نگرفته خیلی بیشتر بوده و بدین‌ترتیب هیچ عادلانه نیست یک آدم بالغ فدای یک جنین شود.



سکس

سکس برای انسان بالغ و عاقل فساد نیست، عشق است، تراز است. دید سامیی که سکس را فساد می‌داند هنوز هم نتوانسته عشق و زنیت را درک کند. پایبندی به تعهد بایستی در قرارداد قانونی تضمین شده باشد و عدم پایبندی به پیمان تنها می‌تواند موجب به‌کارگیری بند‌های پیش‌بینی شده در قرارداد و احتمالاً فسخ پیمان باشد نه چیز دیگر. عین فساد نابرابری فاحش است.  پس ما را سرگرم انکار واقعیت  و خود مشغول پر کردن جیب خود و قبضهٔ همه چیز نشوید!



گرایش طبیعی زن همه چیز است

به راستی گرایش طبیعی زن همه چیز است، زندگی است. اصولاً خوشنودی موجودات زنده جان‌افزا است، خوشنودی «خ‌دا»، اهورامزدا است.



تنهائی

تنهایی  چیزی عجیب و غر یب نیست بلکه  یک واقعیت و خصلت ساده و ذاتی انسانی که در عین حال در  بین جامعهٔ  بشری  می‌زید  است.



انسانِ تنها

انسانِ تنها فقط انسانی است که خودش را ندارد و ذهنش را بدون مراقبت تنها و به دست خرد خبیث رها کرده است. حتی اگر در بین فوجی از آنچه دوستان می‌پندارد حواس خود را پرت  کرده یا خود را  در توهم احتیاج به هر سراب آنی دیگر متصور بداند.



سخاوت و استطاعت نثار

کسی که خود را ندارد و لذا بازنده است سخاوت و استطاعت نثار هم ندارد مگر اینکه قبل از هر چیز وا داده و به کلی خود را فروخته باشد. پس این‌جا تفاوت با کسی که خودش را دارد بین صفر و سیصدوشصت درجه است.



آدم که خودش را دارد خیالش برای همیشه راحت است

آدم چون خودش را دارد خیالش دیگر برای همیشه راحت است و لذا زیاد برایش فرق نمی‌کند چه آمد و چه رفت یا چه خواهد آمد و چه خواهد رفت.



تراز دلبستگی

از یک سو توجه و علاقهٔ انسان دوام محدودی دارد و چون موارد متعددی از علایق را در طول زندگی‌اش برای خود متصور است، دلبستگی‌های خود را به این علائق نیز ابدی می‌پندارد. از سوی دگر زندگی انسان به عنوان موجود زنده موقت است و دلبستگی به اجزاء این گذرا مقرون به صرفه به نظر نمی‌آید. اینجا نیز ترازی ذهنی وجود دارد که کشف آن هم بهره برداری از موهبت‌های زندگی را میسر می‌سازد و هم متضمن آزادگی و آزادی انسان خواهد بود.